آرشيدا (عشق ماماني و بابايي)آرشيدا (عشق ماماني و بابايي)، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

دختر بی نظیرم آرشیدا

آرشیدا خانم و شیرین زبونی هاش

عزیزم  یاد گرفتی میگی مامانی عروسک گشنگ من،  بخونم  بهت میگم بخون میگی عروسک گشنگ من قرمز پو شیده  تو رختخواب آبیش خوابیده (یه موقع های مخمل آبیش میگی) مامان رفته پول بیار  (صبح وقتی پیش مامان ملی ، سراغ منو که میگیری مامان ملی میگه مامان رفته کار کنه پول بیار چون تو شعرم  برات میخونم مامان رفته بازار اون خریده شما یه موقع های میگی مامان خریده  یه موقع های هم میگی رفته پول بیار) بعدم میگی بریم حیاط توپ بازی و طناب بازی کن. یه شعر دیگه ی که میخونی : زنبور نیش داره نیش نیش نیش نیش  یه نیش تیز داره تیز تیز تیز تیز گلم خیلی دختر خوب و منطقی هستی وقتی بهت میگم  این کارو نکن خطرناکه یا خراب میش...
29 مرداد 1392

آرشیدا خانوم با شعر های جدید

عزیز دلم ، شیرین زبون مامان جدیداً خیلی شعر یاد گرفتی. مامانی میگه:  یه توپ دارم  تو میگی : قلقلی مامان: سرخ و سفید و      آرشیدا :آبی      مامانی: میزنم زمین     آرشیدا : هبا میره (haba mire) نمیدونی تا  آرشیدا: چجا میره (choja mire)  مامانی: من این توپو  آرشیدا: نناشتم (nanashtam) (خیلی جالب میگی )   مامانی : مشقامو خوب   آرشیدا : نمشتم (nemeshtam)   مامانی : بابا بهم   آرشیدا: عیدی داد   مامانی: یه توپ  آرشیدا : قلقلی گاهی موقع ها (داد ) میگی . بابای (بابا محمدرضا ) هم بهت یاد ...
14 مرداد 1392
1